نوشته هام

آخرین مطالب
  • ۰۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۴:۵۱ تدریج

۱۱:۴۰۱۸
مرداد

من از ساعت 10 صبح تا 8 شب سر کارم با حقوق زیر وزارت کار پول بیمه رو هم خودم میدم جای من بودید تو این کار میموندید؟

اقای ‌ میم
۱۰:۴۳۱۸
مرداد
کارگردان محبوب من تو سینما اسکورسیزیه، اینجا خلاصه ای از محبوب‌ترین فیلمش برای خودم رو میارم

رفتگان : یکی از مأموران اداره پلیس شهر بوستون به اسم بیلی کاستیگان از سوی دو تن از فرماندهانش یعنی کاپیتان کوئینان و سرجوخه دیگنام مأموریت پیدا می‌کند تا به صورت ناشناس در تشکیلات یک باند گانگستری بسیار مهم و خطرناک که رهبری آن برعهده فردی به اسم فرانک کاستلو است نفوذ نماید تا خبرهای آنجا را به اداره پلیس منتقل کند. از سوی دیگر یکی از افراد مهم و وفادار به کاستلو به اسم کالین سالیوان به عنوان یک پلیس به اداره پلیس شهر می‌پیوندد تا برای کاستلو خبرچینی کند. پس از گذشت مدتی از این اتفاقات بیلی پی می‌برد که گانگسترها یک جاسوس در اداره پلیس دارند و کالین نیز از سوی دیگر متوجه می‌شود فردی در تشکیلات آن‌ها برای اداره پلیس جاسوسی می‌کند. با این وجود کالین و بیلی از مأموریت و هویت واقعی همدیگر اطلاعی ندارند و هر کدام در تلاشند تا هر چه زودتر فرد جاسوس را بدام بیندازند.

شما موضوع رو نگاه کن از این جذاب‌تر هم هست؟

اقای ‌ میم
۰۰:۱۴۱۸
مرداد

یکی از حسرت‌های زندگیم اینه که کاش تو یه دانشگاه خوب درس میخوندم و به هر کسی هم که دانشگاه خوبی درس خونده غبطه میخورم

اقای ‌ میم
۱۸:۰۸۱۷
مرداد

من یه جایی رو میشناسم که افراد داخلش کار میکنن و حقوق خیلی کمی دارن اما یه چیزشون لذت بخشه و اون اینه که زندگی میکنن کاری که شاید خیلی از افراد با حقوق بیشتر قادر به انجامش نیستند

به قول یکی از دوستان خود زندگی کردن یه هنره

اقای ‌ میم
۱۰:۵۲۱۷
مرداد

دیشب به همراه خواهرم داشتیم فیلم طلا رو میدیدیم بعد من قشنگ یه جاهایی از فیلم رو حدس میزدم مثلا آخر فیلم هومن سیدی با برادرش میخواستن قاچاقی از مرز عبور کنند و کلی دلار داشتند که تو کیف هومن بود و قاچاقچی‌ها متوجه شده بودند روز آخر که میخواستند از مرز عبور کنند هومن به برادرش اشاره کرد که تو برو سریع به خواهرم گفتم پول‌ها رو داده به داداشش، خواهرم گفت آخه کاور کشید رو کیفش که پولش خیس نشه گفتم میخواست توجه قاچاقچی‌ها رو جلب کنه که همینم شد. حالا یا نویسنده خیلی تابلو سناریو رو نوشته یا من خیلی باهوشم:)

اقای ‌ میم
۱۷:۰۹۱۵
مرداد

اگر وقت خالی زیاد داشته باشید و بخواید این فرصت خالی زیاد رو ببندید چیکار میکنید؟


اقای ‌ میم
۱۲:۳۴۱۵
مرداد
یک تجربه فوق العاده بدی که تو زندگی داشتم این بود که به یکی از خانواده شهدا مراجعه کردم و گفتم خیلی از مشکلاتم به خاطر کمال گراییه و اون برگشت بهم گفت گناه کم کاری خودت رو گردن کمال گرایی انداختی
یعنی علاوه بر اینکه علمی نداشت یه احساس گناه هم بهم داد تازه یه جوری صحبت می کرد که انگار چون خانم هستش من بهش مراجعه کردم
در نهایت هم به تمسخرم پرداخت
یعنی با کلامش همه جور ضربه ای بهم زد و البته یه تجربه بزرگ برای من شد که نگاه نکنم فلانی خواهر شهیده، برادر شهیده، ال هستش، بل هستش برای مشکلاتم به متخصص مراجعه کنم کسی که علم داره
اقای ‌ میم
۱۳:۰۵۱۴
مرداد

مجید همکارم بود که ظاهر عجیبی داشت، تیپ تماما مشکی، دو تا ساق دست مشکی هم می‌پوشید، عکس روی تیشرتش هم خواننده‌هایی تو سبک متالیکا بود، روی تیشرتش هم یه سری تیغه مانند وجود داشت، ریشش هم خیلی بلند بود.

به خاطر ظاهرش دید خوبی نسبت بهش نداشتم ولی تو مدتی که پیش ما کار می‌کرد بدی ازش ندیدم تا اینکه دیروز دیدم تو یه گروهی در تلگرام اد شدم و مجید پست گذاشته که وارد این سایت بشید سهام عدالت واریز میشه براتون و به بقیه کاربران هم اجازه نداده بود چیزی به گروه اضافه کردن

شک کردم که کلاهبرداری باشه بهش پیام دادم برگشت گفت الکیه گفتم خب نفرست برای بقیه چون خودت رو خراب میکنی در جوابم گفت اصلا نمیدونم چه جوری برای بقیه رفته و بعد هم گفت 50 هزار تومن از حسابش کم شده احتمالا نوشتند برای ثبت نام باید 50 هزار تومن واریز کنی

اینا رو گفتم که بگم چه قدر ظاهر مهمه حتی با اینکه ازش بدی ای ندیدم باز بهش مشکوک شدم و شاید باز هم بشم

اقای ‌ میم
۲۱:۵۳۱۲
مرداد

بدون تعارف به شدت حس پوچی دارم تو این محرم خیلی به این فکر کردم برای فرار از این پوچی از محرم امسال استفاده کنم

اقای ‌ میم
۱۶:۱۶۱۰
مرداد
دیجی کالا یا طاقچه یا امثالهم احساس کردند چون بخش خصوصی هستند و پول از خودشونه میتونند قوانین کشور رو زیر پا بذارند، فیلتر کردن طاقچه خیلی اقدام خوبی بود
اقای ‌ میم