از دو تا چیز خیلی بدم میاد یکی قضاوت یکی هم سرزنش
یه همکار داشتم که خیلی دروغ میگفت و به شکل تابلو هم دروغ میگفت جوری که حس میکردم داره به شعورم توهین میشه.
چند وقت پیش تو گروه گفته بود من صادقانه هر کمکی از دستم بربیاد برای مجموعه میکنم منم تو پی ویش نوشتم صادقانه رو خوب اومدی اینم بهش برخورده بود و به مدیر عاملمون گفته بود مگه من خالی بندم که اینجوری بهم گفته.
نتیجه اینکه وقتی خیلی دروغ بگیم یکی اینجوری به رومون میاره پس بهتره که دروغ نگیم اصلا:)
تو محیط کاریم خیلی مشکلات هست از وجود همکاران مشکل دار گرفته تا حقوق پایین و... اما هر وقت میخوام از اینجا برم دست و دلم میلرزه و میگم شاید ظاهرشون اینجوریه و از کم عقلشیونه خیلی از این کارها
+ میدونم که الان یه عده میان و قضاوتم میکنن ولی مهم نیست
دیروز منشیمون اومده بود سفره رو جمع کنه برگشت گفت ما زودتر میریم چون مدیر عامل مهمون داره.
من اومدم خداحافظی کنم دیدم یه دختری تو اتاق مدیر عاملمون هستش حالم بد شد و اومدم بیرون
از اونور یه بنده خدایی دم محل کارم هست، شروع کرد باهام صحبت کنه بهش گفتم ببین من این دختره رو دیدم حالم بده اونم برگشت گفت همیشه دختر میاره بعد هم شروع کرد بگه به تو چه و...
چه قدر این مسائل عادی شده
1.یه ضرب المثلی هست که میگه گوشت تنت رو بخور منت قصاب رو نکش
2.ورزش 3 نوشته آینده ژاوی در خطره یک درصد فکر کن برای ما مهم باشه
3.دلم یه جوریه انگار توش خاک مرده پاشیدن
خانم ملک بازیگری هستند که چهره خوبی دارند، تو کار آخرشون یعنی زخم کاری این زیبایی به چشم میومد، اینا رو نوشتم که بگم به نظر میاد اصلا به همین دلیل تو سریال زخم کاری قرار گرفتند چون نقشش یه نقشی بود که اگه حذف میشد هیچ اتفاقی تو فیلم نمیوفتاد و به فیلمنامه ضربه نمیخورد.
امیدوارم که من اشتباه کرده باشم.
تو این شش روز ده قسمت از سریال آفتاب پرست رو دیدم.
یه جاهایی ادبیات جالبی بر فیلم حاکم نیست ولی برای سرگرمی سریال خوییه