نوشته هام

سلام خوش آمدید

از وقتی مافیا ریختم رو گوشیم بهش معتاد شدم بدجور دیشب تا ساعت 2 بیدار بودم داشتم بازی میکردم

جنبه ندارید بازی نریزید رو گوشیتون

  • ۲ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۱:۱۶
  • اقای ‌ میم
این سریال با وجود لهجه بد، گاف‌ها و جملات عجیب و غریبی مثل یه چشمم به اصفهان و یه چشمم به اورشلیم و ... یه نکته داشت که باعث شد هر دو فصلش رو دنبال کنم و دوست داشته باشم فصل سه هم ساخته بشه و اون هم قدرتمند نشون دادن اطلاعات سپاه بود. در پایان فصل 1 که اصلا احساس غرور کردم.
یه نقدی هم به این فیلم شد که دستگاه جاسوسی ایران رو قوی و اخلاق مدار و موساد رو ضعیف و بی اخلاق معرفی کرد اما نکته ای که مغفول بود اینه که مامور جاسوس اسرائیلی یعنی تامار رابینیان تو این فیلم بر خلاف موساد هم قدرتمنده جوری که اطلاعات سپاه تو دو فصل نتونسته گیرش بندازه و هم اخلاق‌مدار.
  • ۱ نظر
  • ۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۸:۴۶
  • اقای ‌ میم

یکی از دغدغه‎‎‌های بزرگ ذهنیم اینه که چه جوری میتونم امید رو تو خودم تقویت کنم؟

به قول معروف امید چیز خوبیه و شاید بهترین چیزهاست و چیزهای خوب هیچ وقت نمی‌میرند.

  • ۲ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۱:۴۹
  • اقای ‌ میم
حضرت علی علیه السلام گاهی میرفت و با چاه درد و دل میکرد.
گاهی زندگی همینقدر سخت میشه که کسی رو نداری برای حرف زدن و باید سر سجاده یا دل چاه درد و دل کنی
  • ۴ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۶:۱۸
  • اقای ‌ میم

امروز یه توئیت میخوندم که طرف در پاسخ فرد دیگری که نوشته بود ما رو به خاطر پوشش چادر به جمهوری اسلامی نچسبونید گفته بود همین که میتونی چادر سرت کنی از صدقه سر جمهوری اسلامیه و الا اگه جمهوری اسلامی نبود لباس زیرتم از تنت درمیاوردن چه برسه به اینکه بذارن چادر سرت باشه


  • ۲ نظر
  • ۰۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۲:۱۵
  • اقای ‌ میم
کارم اینجوریه که بیشتر وقتم خالیه و از این که موقع کار مجبور باشم بیام نت گردی حس عذاب وجدان میگیرم. الان دو روزه که لنگ رفع شدن یک باگ توی سایت هستم و تا رفع نشه کاری نمیتونم بکنم معمولا پیشنهاداتی هم که به کارفرما میدم منتهی به جمله روش فکر میکنم از سوی کارفرما میشه خیلی به این فکر میکنم برم یک جای مفیدتر و پویاتر کار کنم که نقش کلیدی‌تری داشته باشم یا حداقل مجبور نباشم صبح تا شب در و دیوار رو نگاه کنم
  • ۷ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۸:۳۲
  • اقای ‌ میم

1.یه منشی داریم که دنبال گیر دادنه امروز اومدم ناهار بخورم میگه از فردا سر میز خودت غذا میخوری من تو آشپزخونه که داغ میکنم همونجا هم میخورم ضمن اینکه اصلا این چیزها جزء وظایف یک منشی نیست ولی خب میخواد گیر بده دیگه دلیل اینکه اینجا نوشتمش هم اینه که نگفتنش درونم رو سیاه نکنه

2.اخیرا خواب های عجیبی می‌بینم دیشب خواب میدیدم برده بودنم وزارت اطلاعات:)))) چرا حالا:)))) من اصلا تو قضایای اخیر اگه موضعی هم گرفتم در موضع دفاع از نظام بوده.

3.اینجا رو هم ببینید


  • ۰ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۵:۳۰
  • اقای ‌ میم

یکی از دردهام اینه که کسی برام وقت نمیذاره به هر کی رو میزنم درگیر زندگی خودشه تنها کسی که برام وقت میذاره مشاورمه که اونم به خاطر وظایف شغلیشه 

  • ۴ نظر
  • ۲۶ فروردين ۰۲ ، ۱۴:۵۵
  • اقای ‌ میم
دلم نیومد از این دو شب قدر هیچی ننویسم. شب بیست و یکم رو نتونستم برم
من کاملا اتفاقی با بچه ها آشنا شدم و جالبه که آشناییم هم شب قدر بود ولی مسئولمون مادر خیلی به دلم میشینه چون واقعا مثل یه مادر باهامون رفتار میکنه شب دوم وقتی دید دیر رسیدم و همه چیز برای افطارم آورد واقعا لذت بردم.
کاش خدا بهم قدرت بده بتونم بیشتر براشون فعالیت کنم. 
  • ۰ نظر
  • ۲۶ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۵۰
  • اقای ‌ میم

1.دیشب شب قدر خاصی بود برام یکی از بهترین جاها برای خادمی نصیبم شد (دم در به مردم پلاستیک می‌دادم برای نگهداری کفش‌هاشون.) حتی رضا اومد و بهم گفت خیلی دوست دارم جای تو باشم چون جایی که هستی نفس رو له میکنه.

2.با آقای مسعودی پور و زارع قدم میزدیم که آقای مسعودی پور رفتند سمت یه دختر و پسر که با وضع بدی کنار هم نشسته بودند بهشون تذکر داد وقتی اومد کنار دو تا جوون با حالت تیکه انداختن برگشت گفت چه قدر آمر به معروف زیاد شده. دوباره دو قدم جلوتر به دو تا دختر بدون حجاب گفت دخترای عزیزم حجاب دستور قرآنه و رد شد و رفت و دوباره همین کار رو تکرار کرد، واقعا یه لحظه به شجاعتش غبطه خوردم و به فکر فرو رفتم که من چرا تا به حال تذکری تو این موارد ندادم؟ حتی آقای زارع بهش گفت اگه سه چهار نفر دیگه مثل شما شروع به تذکر دادن کنند اون‌ها هم شروع به رعایت می‌کنند.

  • ۰ نظر
  • ۲۱ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۵۱
  • اقای ‌ میم