ما یه سفر به شیراز داشتیم خیلی خوش گذشت و خیلی هم پربرکت بود علاوه بر دیدن شهر شیراز من هم به خاطر پیاده روی کلی لاغر کردم اما بعد از اون یه سفر به شهر خودمون داشتیم بی برکت پرده گوشم سوراخ شد تو اون سفر
+الان سالمه نگران نشید
زمانی که من این کار رو شروع کردم یه بنده خدایی دم محل کارم بود که ازم خواست اینجا تقیه کنم منم گفتم اوکی ولی جالبه بدونید کسانی که زنشون بدون حجاب پیش بقیه می‌چرخند به من به خاطر تصور حمایت از رهبری می‌گفتند بی غیرت
کسانی که سواد ندارند به من می‌گفتند خنگ و ...
همه زندگیم رو حس پوچی گرفته و واقعا نمیدونم چیکار کنم دیگه
یه حس بیخود و حال به هم زن
یه زمانی خط قرمزم بدحجابی بود الان دارم جایی کار میکنم که داخلش پر از خانم های بدحجاب هست
حالا باز با بیرون میتونم کنار بیام ولی داخل رو نه، اصلا دوست ندارم همچین مساله ای برام عادی بشه
یه بنده خدایی دم محل کارم هست که چند باری بهم تاکید کرد چون دارم جایی کار میکنم که آدم هاش بویی از اعتقادات نبردند ریش هام رو بزنم که احساس نکنند غریبه اومده پیششون یه سری بهش گفتم فلانی خودش ریش میذاره بهم گفت ذهن اون اروپاییه
نمردیم و معنی اروپایی رو هم فهمیدیم، از کل اروپا فقط بی بند و باریش رو یاد گرفتند
قشنگ داره اشکم تو این کار در میاد
پدرم رو درآوردن
میرم نماز بخونم همکار دارم میاد پشت سرم مسخره میکنه
افتادم بین یه مشت نجاست بی شرف
خطاب به اون هایی که الان میان میگن چرا از اینجا نمیری بیرون شرایط کار بهتر داشتم که اینجا نمیموندم بین این اوباش
بلند شدم یه خرده تربت با آب حل کردم و خوردم چون واقعا حال خوبی ندارم