شما نمیدونید من تو دوران شغلیم چی کشیدم دائما داشتم از طرف همه همکارانم سرزنش میشدم و تازه میومدم بیرون و یه دیوونه دیگه شروع به سرزنشم میکرد. کسی که یک درصد سلامت روان نداشت. واقعا دیگه داشت اشکم درمیومد
الان که اومدم تو محیط جدید واقعا خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم.
من فکر میکنم علاوه بر خودم بچه های وبلاگ، دوستان و سایر وابستگان هم خوشحال شدن از اون کار اومدم بیرون.
یه بنده خدایی به من گفته بود مبنا و اساس تو زندگی بر پایه اعتماده
این بنده خدا احتمالا تا حالا دو جا نرفته خرید کنه ببینه چه جوری سرش کلاه میذارن
ارتباطات خیلی چیز خوبیه ولی با ِآدم هایی ارتباط بگیرید که سلامت روان دارند.
آیا تا به حال با هوش مصنوعی کار کردید؟
اگه بله با کدوم هوش مصنوعی؟
بعضی افراد واقعا دیوانه هستند اقا ما دیدیم یکی اومد با ما صحبت کنه بعد کم کم دیدم طرف میخواد از ما یه کثافت شبیه خودش به اسم قوی شدن درست کنه خلاصه خدا خواست و ما رو از دستش نجات داد ولی خیلی اذیت شدم.
به یکی از همکارهام پیام دادم که این مسائلی که بهشون میپردازی(حالا هر مساله ای که هست) باعث شده رشد و پیشرفت نکنی
اونم گفت دنبال رشد و پیشرفت نیستم چیزی که شاید خیلی از مردم دنبالش نباشند دیگه.
علی بهم میگفت یکی از حسرت های زندگیم ازدواج و بعد از اون پدر شدنه.
حسرت من هم هست
دیگه معلوم نیست کسی باهام حاضر به ازدواج بشه، نشه
امیدوارم برام حسرت نمونه
فوق العاده سخت داره بهم میگذره
انگار که دارم میترکم
کسی هم دور و برم نیست، صبح تا شب در کنار تنها همکارم هستم و بعدش هم خونه
و شاید آخر هفته ها یه سینمایی جایی برم.
این روند رو دوست ندارم اصلا