دیروز منشیمون اومده بود سفره رو جمع کنه برگشت گفت ما زودتر میریم چون مدیر عامل مهمون داره.
من اومدم خداحافظی کنم دیدم یه دختری تو اتاق مدیر عاملمون هستش حالم بد شد و اومدم بیرون
از اونور یه بنده خدایی دم محل کارم هست، شروع کرد باهام صحبت کنه بهش گفتم ببین من این دختره رو دیدم حالم بده اونم برگشت گفت همیشه دختر میاره بعد هم شروع کرد بگه به تو چه و...
چه قدر این مسائل عادی شده
دقیقا
چیححححح
واییییی
نههههههه
حتی تو دلتون هم شده نسبت به رفتار هاشون بیزار باشید و اعتراض کنید
عادت میکنی ؛ ینی ناچاری که عادت کنی . فشار اجتماعی نمیذاره عادت نکنی :)
یعنی دختره برای غیر از مسئله کاری اونجا بود؟
همین که دیدی یه خانم اونجا فهمیدی به خاطر حرام اونجاست؟
این روزها زیاد این ابیات توی ذهنم میاد؛
نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند...
آره دیگه پسر و باجناق نیاورده که بدون اشکال باشه
نه به استانداردای دوگانه!
با این وضعیت که پیش میریم بازم جای شکر داره که میگن این مسائل عادی "شده"
میترسم از روزی که بگن اینطوری عادی "هست" شما مشکل داری