یکی از حسرتهای زندگیم اینه که کاش تو یه دانشگاه خوب درس میخوندم و به هر کسی هم که دانشگاه خوبی درس خونده غبطه میخورم
- ۷ نظر
- ۱۸ مرداد ۰۲ ، ۰۰:۱۴
یکی از حسرتهای زندگیم اینه که کاش تو یه دانشگاه خوب درس میخوندم و به هر کسی هم که دانشگاه خوبی درس خونده غبطه میخورم
من یه جایی رو میشناسم که افراد داخلش کار میکنن و حقوق خیلی کمی دارن اما یه چیزشون لذت بخشه و اون اینه که زندگی میکنن کاری که شاید خیلی از افراد با حقوق بیشتر قادر به انجامش نیستند
به قول یکی از دوستان خود زندگی کردن یه هنره
دیشب به همراه خواهرم داشتیم فیلم طلا رو میدیدیم بعد من قشنگ یه جاهایی از فیلم رو حدس میزدم مثلا آخر فیلم هومن سیدی با برادرش میخواستن قاچاقی از مرز عبور کنند و کلی دلار داشتند که تو کیف هومن بود و قاچاقچیها متوجه شده بودند روز آخر که میخواستند از مرز عبور کنند هومن به برادرش اشاره کرد که تو برو سریع به خواهرم گفتم پولها رو داده به داداشش، خواهرم گفت آخه کاور کشید رو کیفش که پولش خیس نشه گفتم میخواست توجه قاچاقچیها رو جلب کنه که همینم شد. حالا یا نویسنده خیلی تابلو سناریو رو نوشته یا من خیلی باهوشم:)
اگر وقت خالی زیاد داشته باشید و بخواید این فرصت خالی زیاد رو ببندید چیکار میکنید؟
مجید همکارم بود که ظاهر عجیبی داشت، تیپ تماما مشکی، دو تا ساق دست مشکی هم میپوشید، عکس روی تیشرتش هم خوانندههایی تو سبک متالیکا بود، روی تیشرتش هم یه سری تیغه مانند وجود داشت، ریشش هم خیلی بلند بود.
به خاطر ظاهرش دید خوبی نسبت بهش نداشتم ولی تو مدتی که پیش ما کار میکرد بدی ازش ندیدم تا اینکه دیروز دیدم تو یه گروهی در تلگرام اد شدم و مجید پست گذاشته که وارد این سایت بشید سهام عدالت واریز میشه براتون و به بقیه کاربران هم اجازه نداده بود چیزی به گروه اضافه کردن
شک کردم که کلاهبرداری باشه بهش پیام دادم برگشت گفت الکیه گفتم خب نفرست برای بقیه چون خودت رو خراب میکنی در جوابم گفت اصلا نمیدونم چه جوری برای بقیه رفته و بعد هم گفت 50 هزار تومن از حسابش کم شده احتمالا نوشتند برای ثبت نام باید 50 هزار تومن واریز کنی
اینا رو گفتم که بگم چه قدر ظاهر مهمه حتی با اینکه ازش بدی ای ندیدم باز بهش مشکوک شدم و شاید باز هم بشم
بدون تعارف به شدت حس پوچی دارم تو این محرم خیلی به این فکر کردم برای فرار از این پوچی از محرم امسال استفاده کنم
مادر خانواده به قصابی میرود و وقتی به قیمت بالای گوشت نگاهی میاندازد فورا روسری اش را درآورده و به گوشهای پرت میکند سپس بدون گوشت به خانه برمیگردد.
دختر خانواده که بسیار مومن است با حجاب کامل اسنپ میگیرد و وقتی از راننده میپرسد همین مسیر چند درصد افزایش قیمت داشته است و راننده میگوید 15 درصد خوشحال میشود و تنها چادر از سرش درآورده و در دل خدا رو شکر میکند و میگوید اگر مثلا 50 درصد افزایش قیمت داشت مجبور بود کاملا بی حجاب شود.
پ.ن: تصور دوستانی که فکر میکنند دلیل بی حجابی امروز مشکلات اقتصادی است.