نوشته هام

سلام خوش آمدید

رفقا به شدت حس پوچی دارم به نظرتون زندگیم رو به چی گره بزنم که از این حس در بیام؟

راه حلی به ذهنتون میرسه؟

  • ۳ نظر
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۳۶
  • اقای ‌ میم

 دیروز رفتم برای کاری که پیشنهاد شده بود، محیطش در نگاه اول بهتر از اینجایی که الان هستم بود ولی ساعت کاریش یک ساعت بیشتر بود ضمن اینکه جمعه ها هم یه هفته درمیون از ساعت 9 صبح تا دو بعد از ظهر هستند تازه برگشت گفت یه سریا هستند صبح زنگ میزنن میگن دلمون درد میگیره 500 تومن میره تو حسابشون تا یاد بگیرن دلشون درد نگیره:)

شرایط کاریش سخت تر از جای فعلیم بود ولی با محیط بهتر چیزی که من تو کار فعلیم خیلی باهاش مشکل دارم. بعد درست الان کارم تو محیط فعلی جدی تر شده.

  • ۰ نظر
  • ۲۱ مرداد ۰۲ ، ۱۹:۱۶
  • اقای ‌ میم
یه چیزی بگم نمیگید غر میزنم؟
خیلی حس پوچی عجیبی دارم بعد نمیدونم در مقابلش چه کنم



پ.ن : اگه چشم نزنیم بیان حیلی فضاش بهتر از شبکه‌های دیگه مثل اینستاگرامه اونجا خیلی شلوغ پلوغه
  • ۱ نظر
  • ۲۱ مرداد ۰۲ ، ۱۹:۰۱
  • اقای ‌ میم

دیروز رفتم جایی که قرار بود برم برای کار، صنف لوازم برقی بود و قرار بر این شد که اگر جور شد این کار من وظیفه محصول گذاری تو دیجی کالا رو به عهده بگیرم و برای اینکه بریم تو باکس دیجی کالا باید رقبا رو چک کنم و قیمت محصول خودمون رو کاهش بدم. یه لحظه به این فکر کردم که یعنی برای فروش باید فروش رقبای خودمون رو کاهش بدیم. 

رقابت رو چیز بدی نمیدونم ولی رقابت تا جایی که روزی دیگری رو کم کنیم؟

  • ۲ نظر
  • ۲۱ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۱۶
  • اقای ‌ میم

اسم آخرین فیلمی که دیدید چی بوده؟ 

  • ۲ نظر
  • ۲۰ مرداد ۰۲ ، ۲۰:۵۸
  • اقای ‌ میم
امروز قراره برم یه جا برای کار، خدا کمک کنه جور شه از اینجا بیام بیرون
خیلی خسته کننده است اینجا
  • ۲ نظر
  • ۱۹ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۵۸
  • اقای ‌ میم

یکی از چیزهایی که بهم خیلی لذت میده اینه که یه خانم مسن بهم مثل پسر خودش نگاه کنه و پسرم، بچه ام یا مادرم صدام کنه.

مثلا وقتی برای کار اجرایی مراسمات مختلف میرفتم یه مسئولی داشتیم که بهم میگفت مادرم فلان کار رو میکنی؟

این خیلی برام لذت بخش بود.

  • ۳ نظر
  • ۱۹ مرداد ۰۲ ، ۱۲:۵۱
  • اقای ‌ میم

آقای رئیسی هم گفتند بساط بدحجابی پرچیده خواهد شد.

چون میدونم الان یه عده میان میگن بره مشکلات اقتصادی رو درست کنه و ... 

من خوشحال شدم از این موضوع و خوشحالی خودم رو هم پنهان نمیکنم حالا هر کی هر چی میخواد بگه بگه

  • ۱ نظر
  • ۱۸ مرداد ۰۲ ، ۱۶:۰۷
  • اقای ‌ میم

من از ساعت 10 صبح تا 8 شب سر کارم با حقوق زیر وزارت کار پول بیمه رو هم خودم میدم جای من بودید تو این کار میموندید؟

  • ۴ نظر
  • ۱۸ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۴۰
  • اقای ‌ میم
کارگردان محبوب من تو سینما اسکورسیزیه، اینجا خلاصه ای از محبوب‌ترین فیلمش برای خودم رو میارم

رفتگان : یکی از مأموران اداره پلیس شهر بوستون به اسم بیلی کاستیگان از سوی دو تن از فرماندهانش یعنی کاپیتان کوئینان و سرجوخه دیگنام مأموریت پیدا می‌کند تا به صورت ناشناس در تشکیلات یک باند گانگستری بسیار مهم و خطرناک که رهبری آن برعهده فردی به اسم فرانک کاستلو است نفوذ نماید تا خبرهای آنجا را به اداره پلیس منتقل کند. از سوی دیگر یکی از افراد مهم و وفادار به کاستلو به اسم کالین سالیوان به عنوان یک پلیس به اداره پلیس شهر می‌پیوندد تا برای کاستلو خبرچینی کند. پس از گذشت مدتی از این اتفاقات بیلی پی می‌برد که گانگسترها یک جاسوس در اداره پلیس دارند و کالین نیز از سوی دیگر متوجه می‌شود فردی در تشکیلات آن‌ها برای اداره پلیس جاسوسی می‌کند. با این وجود کالین و بیلی از مأموریت و هویت واقعی همدیگر اطلاعی ندارند و هر کدام در تلاشند تا هر چه زودتر فرد جاسوس را بدام بیندازند.

شما موضوع رو نگاه کن از این جذاب‌تر هم هست؟

  • ۳ نظر
  • ۱۸ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۴۳
  • اقای ‌ میم