- ۲ نظر
- ۰۳ فروردين ۰۴ ، ۱۷:۱۹
به قول یکی از دوستان که میگفت تو از کارت بیرون اومدی و کاره ازت بیرون نیومده
انقدر سر این کار اذیت شدم که حد نداره، خود محل کار به کنار، کسی که دم اونجا کار میکرد ول کن ما نبود، چرا دوست دختر نداری؟ تو باید تغییر کنی، تیپ بزن و ...
صاحب کارم الگوش بود و خب من قبولش نداشتم بعد اصلا درک نمیکرد که خب برای من الگوئه برای بقیه شاید نباشه میگفت تو نمیتونی جای اون باشی به خاطر همین حسودیت میشه بهش
یعنی این خودش بد تر از همکاران بود.
کلا برداشت های خودش رو داشت مثلا من یه بار به صاحبکارم گفتم آقا من اینجا فعالیت مفیدی ندارم و میخوام پولی که در میارم حلال باشه اینو بهش گفتم برگشت گفت تو میخواستی حال اونو بگیری
+راستی سال نو مبارک:)
این بدو بدوهای قبل سال تحویل رو نشونه جریان داشتن زندگی میدونم و لذا میپسندم
محل کارم خیلی جای بدی بود ولی یه نفر حرفی بهم زد که منو به فکر فرو برد گفت ممکنه روزیت همینجا باشه
یعنی ممکنه روزی آدم یه جای پر از گناه باشه؟
اثرات کار قبلی هنوز درون من هست
خود کسانی که باهاشون کار میکردم به کنار به نفر بیرون محل کارم بود قاطی مردک بهم میگفت فلان رنگ لباس رو بخر من هم دیدم پیشنهادش بد نیست رفتم خریدم ولی انتظار داشت دیگه لباس های قبلی رو اصلا استفاده نکنم بعد قاطی هم میکرد دیوانه بود مردک
به همه چیز من گید میداد چرا ریش میذاری چرا ال میکنی چرا بل میکنی چرا زن نمیگیری آخه به تو چه
یعنی این فشاری که از اون به من وارد میشد پیرم کرد