چراغ راه
یادم میاد زمانی که سرباز بودم میخواستم برم پادگان جدید ولی وسط راه تو یه جاده تک و تنها گیر کردم من بودم و یه جاده.به حضرت زهرا سلام الله علیه متوسل شدم تا اینکه یه ماشین اومد و پشتش نوشته شده بود یا فاطمه الزهرا(س) و من رو برد تا پادگان ولی دور تا دور پادگان فنس بود و من برای پیدا کردن راه ورودی اونم تو شب دوباره متوسل شدم به حضرت زهرا(س) تا تونستم ورودی رو پیدا کنم دم در هم دژبان ها گفتند اگه پاسدارها ایست دادند وایسا و الا تیر میزنن بهت باز متوسل شدم به مادر.خیلی طولانیش نمیکنم اون شب به عنوان یک شب غبارآلودی که مسیر مشخص نبود تو ذهنمه و توسل به حضرت زهرا(س) کمکم کرد که صحیح و سالم برسم به گروهان خودمون.الان هم زندگیم غبارآلوده و مسیر برام روشن نیست و من متوسل میشم به مادر تا راه رو پیدا کنم.
- ۶ نظر
- ۲۸ دی ۰۰ ، ۱۹:۳۹
- ۵۷ نمایش