نوشته هام

سلام خوش آمدید

نتونسته بودم هضمش کنم

جمعه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۲۳ ق.ظ

فکر کنم اینو یه بار قبلا اینجا نوشتم ولی خب از اون جهت که نتونستم هضمش کنم  گفتم یه بار دیگه بنویسم، تو محل کار قبلی که بودم یه روز منشیمون گفت امروز زودتر میریم چون برای رئیس قراره مهمون بیاد بعد من گفتم مهمونش کیه مگه گفت یه آدم موبلند، من فهمیدم که قراره یه خانمی بیاد پیشش ولی خب جدی نگرفتم تا اینکه رفتم تو دفتر مدیر عامل و دیدم بله یه خانمی اونجاست، اون روز خیلی حالم بد شد و وقتی اومدم بیرون از دفتر یه بنده خدایی شروع کرد باهام صحبت کردن بهش گفتم ببین من حالم خوب نیست باشه یه وقت دیگه برگشت گفت چرا قضیه رو که بهش گفتم خیلی راحت برگشت گفت همیشه دختر میاره بعدم گفت میدونی چیه تو خودت نمیتونی مثل اون باشی میگی کار اون بده

یعنی دوست داشتم یه جوری بزنمش بچسبه به گوشه دیوار، کسی که انقدر احمقه که فکر میکنه یکی هرزگی کنه موفقه

  • اقای ‌ میم

نظرات (۲)

الان که این رو خوندم دیدم منم نمی تونم هضمش کنم....

پاسخ:
جدا هنوز نتونستم هضمش کنم. 
  • الینا تیزرو
  • چقدر عجیب که کار اون شخص رو اینقدر راحت توجیه میکنن..منم نتونستم هضم کنم

    پاسخ:
    تازه با پررویی تمام جواب منو هم میداد که یعنی خیلی هم کار خوبی میکنه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی