- ۲ نظر
- ۰۲ آذر ۰۲ ، ۱۳:۳۰
وقتی یه سری جوون های بیست و دو سه ساله رو میبینم و مقایسه میکنم با اون زمانی که من تو این سن بودم واقعا تعجب میکنم از میزان درک و تواناییهاشون و البته تحسینشون میکنم
اینجا همکارانم عقاید مخالف من رو دارن و گاهی اوقات دوست دارم جوابشون رو بدم ولی سعی کردم تقیه کنم به دلایل زیر :
1. اینجا تمام همکارانم مخالف من هستند و نمیشه با همشون در افتاد
2. اهل بحث درست و منطقی نیستند
3. به دنبال این هستم تمرکزم رو کار باشه
اما گاهی هم حس میکنم با سکوتم یا همراهی کوچک در حد شما درست میگید و ... باعث میشه وقیح تر بشن.
زندگی اونجایی قشنگ میشه که آدم مخالف داشته باشه ولی خودش یقین داشته باشه که راهش درسته.
دیشب خواب میدیدم یه پلیس برگشت بهم گفت باید دستگیرت کنم چون مواد همراهت بوده منم گفتم مواد ندارم در جوابم پول هام رو نشونم داد که تو بدنه کاغذش مواد داشته منم بهش گفتم من این پول ها رو از بازی مافیا درآوردم و از چیزی خبر ندارم.
راستش این خوابی که دیدم یه مجموعه آشفته از چیزهایی بود که تو این مدت تجربه اش کردم، بازی مافیا، این روزها تو مترو مامور زیاد میبینم، حتی پولی که مامور نشونم داد همون اسکناس هایی بود که تو کیفم هست.